نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: ماورا (beyond)

  1. #1
    کاربر عالی

    محل سکونت
    طهرون
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    67

    ماورا (beyond)

    فسیل های زنده
    ایا ممکن است در میان سنگ سخت موجودات زنده وجود داشته باشند؟علم میگوید چنین چیزی امکان ندارد اما شواهد نشان میدهد که این امر امکان پذیر است.
    در تاریخ 22 اوریل 1881 مردی به نام جو مالینو در ارتفاع بیست متری معدن وایدوست در نزدیکی نپه ی یاقوت واقع در ایالت نوادا سرگرم کار بود.
    جو هنگام کار دیلم خود را به زیر یکی از سنک های بیرون زده از معدن کرد.به یکباره ان سنگ کنده شد و به روی پای جو افتاد.او بسیار خشمگین شد و بعد از ان پتک خود را به دست گرفت و با خشم به روی سنگ ها میکوبید.ولی از مشاهده ی سوراخ کوچکی که در میان سنگی که به اندازه ی یک مشت انسان بود به شدت حیرت کرد.ان سوراخ انباشه از کرم های سفید و رنگی بود.جو انرا به دست گرفت...ابتدا اثاری از حیات روی ان مشاهده نمیشد.ولی بعد از نیم ساعت چند تا از این کرم ها شروع به حرکت کردند.این صحنه تمام کارگران معدن را نظاره گر خود کرد.این کرم ها و سنگ مربوطه توسط مدیران به اداره ی معادن امریکا فرستاده شد.چند هفته بعد نامه ای از طرف این اداره دریافت شد.در این نامه نوشته شده بود:
    "از انچه فرستاده اید چیزی فهمیده نشد."
    ____________________________________
    در سال 1892 در معدن لانگ فلو در نزدیکی کلیفتن واقع در ایالت اریزونا از میان یک قطعه سنگ اهن سوسکی به رنگ خاکستری مایل به قرمز پیدا شد.وقتی این سنگ اهن شکافته شد این سوسک از میان تابوت اهنی خود بیرون امد.این سنگ به زمین شناسی به نام پروفسور وایت تحویل داده شد.
    پروفسور انرا به جای مخصوصی که در کتابخانه تعبیه شده بود و در انجا انواع فسیل ها را نگه داری میکرد منتقل نمود.
    قبل از اینکه این کار را انجام دهد شاهد حرکت کوچکی از سوسک بود.با مشاهده ی دقیق تر دریافت که موجودی شبیه به او از درون کالبد سوسک بیرون امد.
    این سوسک به مدت هفت ماه در تنگ بلوری توسط او نگه داری میشد.سرانجام دو نمونه ی اصلی به انستیتو اسمیتسن تحویل داده شد تا همراه دیگر نمونه ها به موجودات شگفت انگیز ملحق شوند.
    ________________________________________
    در سال 1873 در معادن زغال سنگ الماس سیاه واقع در کوهستان دایپلو در نزدیکی سانفرانسیسکو واقعه ای مشابه رخ داد.
    کارگران معدن قورباغه ی بزرگی کشف کردند.که در میان لایه ای از سنگ اهک وجود داشت.جای بدن حیوان روی سنگ نقش بسته بود.این حیوان تقریبا یک روز زندگی کرد.قورباغه ظاهرا نابینا بود.فقط میتوانست پای خود را کمی تکان دهد.
    این جانور همراه با مقبره اش به اکادمی علوم در سانفرانسیسکو تحویل داده شد.
    ________________________________________
    در سال 1893 هنگامی که دو برادر در اکتون واقع در انتاریو سرگرم اره کردن یک درخت کاج تناور بودند تا انرا به قطعات کوچکتر ببرند ناگهان در وسط تنه ی درخت لکه ی سیاه رنگی مشاهده کردند.با کمی دقت بیشتر دریافتند که تکه فلزی درون ان قرار دارد.ان فلز به دنده های اره ی انها هم اسیب وارد کرده بود.برای بیرون اوردن فلز دور و اطراف چوب را بریدند.پس از ان سرو کله ی قورباغه ای کوچک پیدا شد.حفره ای که این حیوان در ان قرار داشت کاملا نرم و صاف بود.(کروی شکل بود.)
    درخت کهنسال که انها انرا بریده بودند در حدود 200 سال قدمت داشت.ارتفاع این قسمت از درخت در 18 متری زمین بود.این حیوان در میان چوب سختی به ضخامت 75 سانتی متر محصور بود.
    _______________________________________
    در سال 1829 از زیر مکان های لنگر گاهی در انگلستان دوباره قورباغه ای مشاهد شد.کارگران هنگامی که داشتند تخته سنگ ها را برای ایجاد پلکان ها میشکستند این حیوان را مشاهده کردند.این حیوان چند ساعت زنده ماند.با ناتوانی کوشید که بیرون بیاید ولی برای همیشه به زیر اب رفت.
    حفره ی مورد نظر توسط دانشمندان مورد مطالعه قرار گرفت.نتیجه ی مورد نظر فقط تکان دادن سر ها بود.انها از هرگونه اظهار نظر بر حزر ماندند.

    برگرفته از کتاب:عجیب تر از علم_نوشته ی فرانک ادواردز

    با تشکر.



  2. #2
    کاربر عالی

    محل سکونت
    طهرون
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    67
    نهنگ غول اسا و جیمز

    به نظر شما ایا یک نهنگ میتواند انسانی را ببلعد و ان انسان زنده بماند؟پاسخ بهاین سوال از نظر علمی منفی است.ولی این موضوع عملا برای یک دریانورد انگلیسی به نام جیمز بارتلی اتفاق افتاد.نهنگ غول اسایی او را بلعید ولی او از این ماجرا جان سالم به در برد و توانست انرا برای دیگران توضیح دهد.

    این مرد انگلیسی در فوریه سال 1891 اولین سفر دریایی خود را با کشتی مخصوص شکار نهنگ به نام ستاره ی شرق اغاز کرد.ناگهان سروکله ی یک نهنگ عظیم الجثه دز فاصله ی یک مایلی پیدا شد.سرنشینان کشتی از جمله جیمز بوسیله ی چند قایق خود را به نزدیکی نهنگ رساندند.
    نیزه ی بلندی به بدن جانور فرو کردند.این جانور که سعی میکرد خود را از نیزه نجات دهد با دم نیرومند خود ضرباتی به اب میزد.و جیمز و همکارانش که از دیگران بیشتر به نهنگ نزدیک بودند میکوشیدند تا خود را از معرکه نجان دهند.
    برای یک لحظه نهنگ به زیر اب فرو رفت.هیچ کس نمیدانست دوباره از کجای اب سر به بیرون میاورد.همه در انتظار بودند.همچنین اب دریا از خون جانور پر بود.ناگهان قایق جیمز با پوزه ی نهنک به طرف بالا پرت شد و جانور زخمی دیوانه وار روی سطح اب پدیدار شد.و دوباره به زیر اب فرو رفت.چند تن از شکارچیان که جیمز از جمله ی انها بود ناپدید شدند.اندکی پیش از غروب افتاب این نهنگ در حدود 400 متری کشتی به روی اب امد.شکارچیان خود را به محل رساندند.نهنگ را به بند کشیدند و انرا به سمت کشتی اوردند.چون وسیله ای در اختیار نداشتند که این نهنگ عظیم الجثه را به روی عرشه کشتی منتقل کنند چند تن از انها به فرو کردن چنگک های مخصوص به تن ماهی مشغول شدند.اما این کار بسیار خطر ناک بود.چون کوسه های بزرگ با استشمام بوی خون از 10 کیلومتری را به انجا کشیده میشدند.
    اندکی پیش از ساعت 11 شب سرنشینان خسته کشتی در زیر روشنایی فانوس شروع به شکافتن شکم جانور کردند.در انجا با منظره ی عجیبی روبرو شدند.انها مشاهده کردند که داخل شکم عظیم حیوان تکان میخورد.درست مثل انکه چیزی در انجا نفس میکشید.
    ناخدای کشتی بلافاصله پزشک کشتی را فراخواند.با احتیاط شروع به شکافتن ان نقطه کردند.....و در برابر دیدگان از حدقه در امده انها پای یک انسان که کفش پوشیده بود نمودار گردید.لحظه ای بعد ملوان گم شده را از شکم این پستاندار بیرون کشیدند.او جیمز بود.از هوش رفته ولی زنده بود.
    به دستور پزشک یک سطل اب از دریا به روی او ریختند تا ضمن شستو شو به هوش اید.با این حال جیمز حدودا دو هفته در کابین عرشه ی کشتی بین مرگ و زندگی به سر میبرد.تا انکه به تدریج حال طبیعی خود را بازیافت.یک ماه گذشت تا او توانست داستان را تعریف کند.
    __وقتی قایق ما به هوا بلند شد من به اب افتادم و ناگهان دهان بزرگ و وحشتناک جانور مرا در برگرفت.از شدت وحشت فریادی زدم.او مرا به کام خود فرو برد.هنگامی که از میان رشته های دندان او عبور میکردم درد شدیدی احساس کردم.بعد به درون لوله ی لزجی منتقل شدم و دیگر هیچ نفهمیدم تا اینکه خود را به روی عرشه دیدم.
    جیمز حدود 15 ساعت تمام در درون شکم نهنگ به سر برد.در نتیجه تمام مو های بدنش را از دست داد و پوست بدنش به طرز باور نکردنی سفید شد.بقیه ی عمرش را در حالت کوری به سر برد.دانشمندان بزرگ از سراسر دنیا به اقامت گاه او رفتند و اورا مورد معالجه و مطالعه قرار دادند.او تا 18 سال پس از این ماجرا زنده بود و سپس جهان را بدرود گفت.روی سنگ قبر او به اختصار به این ماجرای باور نکردنی اشاره شد و چنین نوشته بود:
    جیمز بارتلی...1909_1870 ...یک یونس عصر جدید.

  3. #3
    کاربر عالی

    محل سکونت
    طهرون
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    67
    مار غول اسای کاپیتان سیبوری

    مار های عظیم الجثه ی دریایی معمولا همیشه در قلمرو ی افسانه ها و خیال پردازیهای افراد بوده است.لیکن برای سرنشینان کشتی مونونگاهلا این موضوع از افسانه پا فراتر گذاشته و جنبه ی واقعی پیدا کرده است.نخستین بار روزنامه ی نیو بدفورد مورینگ مرکوری در فوریه 1853 یعنی یک سال بعد از انکه این حادثه اتفاق افتاد به شرح ماجرا پرداخت.
    مدارک موجود نشان میدهد که کاپیتان سیبوری که ناخدایی شجاع بود و چندین سفر دریایی را انجام داده بود فرماندهی کشتی بادبانی مونونگاهلا را بر عهده داشت.در بامداد روز 13 ژانویه ی 1852 هنگامی که کشتی به حرکت خود ادامه میداد.ناگهان دیدبان کشتی توجه ناخدا را به چیز عجیبی در میان اب جلب کرد.
    ان موجود همانگونه که به نظر میرسید یک نهنگ بود.انها باید با قایق های بزرگ به مقابله با نهنگ میپرداختند.در غیر این صورت جانور با حرکات خود کشتی را واژگون میساخت.از طرفی حرکت کشتی به قدری نبود که ناخدا بتواند با چرخاندن سکان از دست نهنگ بگریزد.
    کاپیتان سیبوری با دوربین خود نمیتوانست به صورت دقیق جانور را ببیند به هر حال نهنگ عظیم الجثه ای بود که در میان اب انگار به خود میپیچید.ولی به این صورت به نظر میرسید که زخمی باشد.پس کاپیتان اندیشید که شاید نهنگ ناتوانی باشد.شاید این نهنگ قبلا با یک کشتی برخورد کرده بود ولی اکنون جان سالم به در برده و زخمی است.
    کاپیتان دستور داد تا 3 قایق بزرگ به اب بیندازند.خود او سوار اولین قایق شد و همگی به سوی نهنگ رفتند.کاپیتان زوبین مخصوص صید نهنگ را به دست گرفت و با تمام قوا به سینه ی جانور فرو برد.انها قبلا چند بار این کار را انجام داده بودند و تجربه ی لازم را داشتند.لحظه ای بعد در حدود 3 متری کله ی بزرگ جانور از اب بیرون امد و دو تا از قایق ها به سرعت واژگون شدند.ملوانان دریافتند که موجود مذبور نهنگ نیست.بلکه با یک موجود بزرگ دریایی طرف هستند.
    خیلی وحشت زده بودند.فقط میکوشیدند که خود را از زیر ظربات کشنده جانور نجات دهند.در این هنگام جانور فریاد سهمگینی برکشید.کاپیتان خود را از مسیر طنابی که یک سر ان به کشتی و یک سر اب به زوبین فرورفته بر بدن جانور بود کنار کشید.و همین که جانور به زیر اب رفت طناب را نیز به زیر اب برد.
    طناب در حدود 300 متری از سر قرقره باز شد و در یکی از زبانه های گیر کرد.و سپس متوقف کردید.کشتی که واژگون شده بود با ازادی طناب به حالت عادی بازگشت.
    بامداد صبح روز بعد کاپیتان سیبوری و همکارش به نام کاپیتان گاویت برای بازبینی نهایی به دریا رفتند.به موجب گزارش های نهایی جسد جانور روی اب بود.هیولایی عجیب بود و با هیچ یک از موجوداتی که قبلا دیده شده بود شباهت نداشت.طول این جانور از کشتی مونونگاهلا که بیش از 30 متر طول داشت بیشتر بود.قطر بده او به 15 متر میرسید.گردن درازش به بزرگی کله ی یک سوسمار غول اسا بودوتنها کله اش 3 متر بود.در ارواره ی او 94 دندان دیده میشد.درازی هر دندان 8 سانتی متر و مانند مار نوکش به شکل قلاب به سوی عقب برگشته بود.
    رنگ پوست این موجود خاکستری مایل به قهوه ای بود و یک خط عمودی روشن به طول 9 متر روی بدن دیده میشد.این جانور هیچ پا و باله نداشت.و برخلاف نهنگ بدن او پوست زرهی داشت و هیچ گونه چربی در بدن وجود نداشت.
    سرانجام سر بدن از تنش جدا ساختند.و کالبد انرا به دریا فرستادند.

    موفق باشید.....................

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
تبلیغات متنی : کیف لپ تاپ