تولدش مبارک سارا خانم. خدا براتون حفظش کنه خیلی نازه.
تولدش مبارک سارا خانم. خدا براتون حفظش کنه خیلی نازه.
وای سارا جون بچه هاش الان کجا هستن ؟؟؟
میشل هم خیلی با نمک و مهربونه !جفت خوبی بودن با هم !
مرسی از عکسا!
خیلی نازن من زیاد از نژاد سگ سر در نمیارم
ولی خیلی خیلی نازن
خدا بیشترشون کنه
سارا جان نمی خوای ادامه ماجرا رو تعریف کنی؟؟؟ فکر کنم ملت همه تو کفیم تا شما بقیه ماجرا رو بگی!
چه عجله ایی داری حالا سر فرصت می گم دیگه:smile (249): باید جو بگیره
عکسی ار خاطرات میشل و توکلی
داستانو که تعریف نمیکنی که....حداقل عکس تکراری نذار خب!!!:smile (84):
کماکان بی صبرانه منتظر ادامه داستان میباشیم!!! :smile (244):
خوب چرا می زنید........... الان می گم
خوب بچه های نازنین تا اونجا گفتم که فهمیدم که اشتباه متوجه شدم و من و پریا صاحب 6 تا نوه شده بودیم:smile (137):
توکلی با بچه هاش تا دوماهگی پیش پریا بودن و پریا خیلی بهتر از من ازشون نگهداری می کرد(اینم بگم که واقعا" پریا فداکاری بزرگی و برای من و توکلی انجام داد و کمتر کسی پیدا می شه مثل پریا):smile (272):
اون روز روز خیلی خوبی بود ومن بعد مدت ها می خواستم توکلی و ببینم اونم نه تنها خودشو بلکه خانواده جدید توکلی و....... رفیم اراک و دل تو دلم نبود که چی می خواد بشه .....یعنی توکلی بازم مثل قبل منو دوست داشت!!!
وقتی در بار شد و توکلی اومد طرفم از خوشحالی جیغ می زد....... انقدر بپر بپر می کرد که من نمی تونستم بغلش کنم حتی...... خیلی خوب بود همه چی قشنگ بودو من کوچولوهای توکلی دیدم که یکی یکی جلو اومدن....:X اما از میشل حسابی ترسیده بودم اخه کلی اخم کرده بودو خور خور می کرد(حق داشت طفلکی) و از بچه هاش می ترسید........ نمی تونم بگم که اون لحظه چه حس خوبی داشتم ...........
خلاصــــــــــــــه (چقدر حرف زدم):29:
من دوتا از بچه های توکلی وخودشو اوردم و پریا هم قرار بود :smile (111):یکی از کوچولو هارو نگه داره و 3تای دیگه رو به کسای دیگه بده
اصلا" دوست ندارم بقیه ماجرا رو براتون تعریف کنم چون اصلا" قشنگ نیست:smile (141):
اینو می گم که شرایط من برای نگهداری توکلی و بچه هاش درست نشد و من مجبور شدم توکلی و واگذار کنم.البته به شرط و شروطی دادم که متاسفانه بعدا" متوجه شدم اونطوری که فکر می کردم نشده و طرفی که توکلی دستش بوده اونو واسه فروختن از من گرفته بوده از اول.........:smile (110):
حالا هم دارم دنبالش می گردم و مطمعنا" یه روزی پیداش می کنم.......اینارو هم اینجا نوشتم که شاید همین حرف ها منو به توکلی نزدیک تر کنه...و یه روز از طریق پارسی پت پیداش کنم:smile (249):
بعدا" کلی عکس از توکلی و کوچولوهاش می ذارم براتون
اینم توکلی و بچه داری:smile (249):
اینم خانواده شمعدانی:smile (2): یعنی امروز کلی عکس گذاشتم واستونااااااااااااااااااا اا:smile (248):
این مموش آقاست که پیش خانواده پریا موند اراک
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)