خوکچه های هندی من(پرهام)

[apb]

hsoonheb عزیز ، بله ، مال جشنواره هست ، بچه ها؟ اون موقع کوچولی سری دوم بچه ها رو باردار بودن و یا شیر می دادن (اگه اشتباه نکنم) و فقط نر رفت ، کوچولی و بچه ها نرفتن. موفق باشید ، پرهام.

[hsoonheb]

hsoonheb عزیز ، بله ، مال جشنواره هست ، بچه ها؟ اون موقع کوچولی سری دوم بچه ها رو باردار بودن و یا شیر می دادن (اگه اشتباه نکنم) و فقط نر رفت ، کوچولی و بچه ها نرفتن. موفق باشید ، پرهام.

نه . منظورم اینه که بچه ها بیشتر شبیه پدرشون شدن :smile (267):

[apb]

بله ، دقیقا ، بیشتر شبیه باباشون شدن.

[apb]

و اما باز عکس های جدید:

این کوچولوها ، با این که شیر می خوردند ، ولی از همون اول غذاهای دیگر رو هم که در جایگاه بود می خوردند(هویج زیر پای کوچولو دیده می شه) و به زودی بزرگتر شدند:



و بعد 42-43 زورگی دیگه شیر مادرشون رو نخوردند ، بعنی می خواستند بخهورند ، ولی مادرشون بهشون دیگه نداد و می روندشون ريال پس دیگه می شد در جایگاه دیگری نگهداری شوند ، یکی از اون ها رو خانم مهربونی به عنوان فرزند قبول کرد و هم اکنون هم از حال و احوالش خبر دارم ، سر حال و خوبه ، اما 2 تای دیگه(نر سمت راست و ماده(خانم بلوطی) سمت چپ):



داشتند با هم بزرگ می شدند و زیاد جالب نبود که با هم جفت گیری کنند ، پس با خوکچه های هندی یکی از دوستان خوبم ، نر رو تعویض کردم و جاش یه خوکچه نر دیگه آوردم و اسمش رو گذاشتم پنبه:





پس خانم بلوطی(بچه ماده خوکچه های خودم) و آقای پنبه(خوکچه نرتعویض شده) با هم زندگی جدیدی رو در جایگاهی جدیدی شروع کردند.

ولی آقای پنبه طرفداران زیادی داشت و با قرار دادن عکس هاش در سایت های دیگر ، طرفدارانش از من خواستند که به اون ها واگذارش کنم و من هم بعد از تحمل فشار زیاد ، مجاب شدم و فقط با هزینه نگهداریش واگذار شد(هم اکنون هم در اصفهان ، سالم و سلامت داره زندگی می کنه و زندگی خوبی با 2 تا خوکچه هندی ماده داره) و در عوض خانم بلوطی بزرگ شد و الان این شده:


باز هم عکس های زیاد باقی مونده ، از خوکچه های دیگرکم که به زودی معرفی می شوند.

[F&P77]

خيلي خوشگلن واقعا.
خدا حفظشون كنه

[apb]

F&P77 عزیز ، ممنون ، لطف دارید شما.

اما عکس های دیگر:

کوچولی برای بار دوم از فندوقی باردار شد و این بار 4 تا بچه کوچولو و خوشگل به دنیا آورد:





این هم شیر خوردن بچه ها:



3 تفنگ دار (بسیار خطرناک) ، جذبه رو ببینید ، هر کی این 3 تا رو با هم ببینه ، از ترس ...


دیگر عکس های کوچکی بچه ها:

[sepideh]

سلام . واقعاخیلی نازن :smile (91):.بهت تبریک میگم .این آخری داره پفک می خوره ؟:smile (81):

[apb]

sepide p عزیز ، ممنون ، ولی اون پفک نیست ، اون هویجه که جویده شده و اون ریختی دیده می شه. موفق باشید ، پرهام.

[Black_Heart]

وای اقا پرهام هر روز عکس میزارید بیشتر ما رو عاشق اینا میکنید نمیدونم اما دوس داشتم یه بچه مثله کوچولو داشته باشیییییییییی چون همش مثه فندق حق مامان خورده شده

[apb]

meshkyvapany عزیز ، ممنون ، خیلی لطف دارین ، آره اکثر بچه ها شبیه باباشون می شه ، ولی تا حالا هیچ کدومشون دقیقا مثل اونم نشده ، راستی اسم مامانشون "کوچولو" نیست ، "کوچولی" هست.


این ها هم چند تا عکس دبگه:

بچه ها در حال شیر خوردن از مادرشون کوچولی:


اینم یه عکس خانوادگی: