من بلاخره تونستم ببینم.خیلی با مزه اند مخصوصا اونی که همش خابه.
من بلاخره تونستم ببینم.خیلی با مزه اند مخصوصا اونی که همش خابه.
سلام اینم چندتا عکس دیگه :
وقتی خوابشون بیاد تو هر حالتی می خوابن
[IMG][IMG].ir/files/j0nq3vs2884o2u5lvu8t.jpg[/IMG][/IMG]
[IMG][IMG].ir/files/n582di6yb02cfqfpgksa.jpg[/IMG][/IMG]
دومی در حال بازی کردن ، اولی در حال چرت زدن
[IMG][IMG].ir/files/mjlqjus78fi8tan380c6.jpg[/IMG][/IMG]
جوجوی اولی
[IMG][IMG].ir/files/0qjuvetohxujp4hb2vh1.jpg[/IMG][/IMG]
پسر مامان :smile (142):
[IMG][IMG].ir/files/j19xrbhll7k5zr3jdm8x.jpg[/IMG][/IMG]
براشون آینه هم میذاشتم .خوشبختانه بهش توجهی نمی کردن
[IMG][IMG].ir/files/6oou0vdjeltdn40lgmlm.jpg[/IMG][/IMG]
راست جوجوی اول ، چپ جوجوی دوم
[IMG][IMG].ir/files/td7k3576xcws6vv9vng2.jpg[/IMG][/IMG]
اینجا 3 ماهشونه .عید بود. ما اوایل عید رفتیم مسافرت اینا رو سپردیم دست دوست داداشم .وقتی برگشتیم .اینقدی شدن .کلی ذوق کردیم .ولی بعد از یه هفته از هم جدا شدن .اولی خونه ما موند :smile (56):.دومی خونه دوست داداشم .:smile (131):خیلی سخت بود.
[IMG][IMG].ir/files/hwn0dqzp6o6c1yj643tb.jpg[/IMG][/IMG]
[IMG][IMG].ir/files/akdpaaxrdmjeh5m072y5.jpg[/IMG][/IMG]
ویرایش توسط sepideh : 18th September 2010 در ساعت 01:18 PM
چقدر نازن دستت درد نکنه منتظر عکسهای بعدی هستیم
سلام ادامه عکسا.
حالا اینجا دیگه جوجوی دوم رفته .جوجوی اول مونده پیشه ما .عشق منه دیگه .زیباترین تو دنیا .اصلا هرچی بگردم پیدا نمی کنم.هیچکدوم از 3 تای بعدی رو اینقدر دوست نداشتم .با اینکه خیلی عصبی بود ولی من تازه داشتم می فهمیدم که چطور باید رفتاراشو کنترل کنم .با اینکه کلی زحمتشو کشیدیم منو خواهرم ولی بابامو بیشتر دوست داشت بابام هم کیف می کرد واسه همین همیشه کلی براش غذا میگرفت .:Dتو دست شویی کردن خیلی محتاط بود .تمام شب اصلا یا فقط یه کوچولو مدفوع می کرد .حالا ببین وقتی میاوردمش بیرون وای یعنی یه روزنامه ی دو برگی با صفحات بزرگ براش کم بود دنبالش می دوییدم .راضی نمیشد که نزدیکه قفس دستشویی کنه .میرفت دورترین قسمت ممکن .منم دنبالش.باور کنید اون روزنامه براش کم بود همونم می زد بیرون .می گفتم مامان جون آخه اینهمه :smile (35):بعد باهم می رفتیم صبحونه می خوردیم اون غذای خودشو می خورد .کاملا خوش اشتها .هرچی میدادم به عنوان غذا رد نمی کرد عاشق پسته بود یعنی اگه 6 تا جلوش میذاشتی 3 سوته تموم می کرد یه بار جوجوی دوم اومده بود خونمون واسه هر دو 3 تا پسته گذاشتم .بعد واستادم نگاشون کردم .جوجوی اولم تند تند شروع کرد به خوردن بعد هی نگاه میکرد ببینه دومیه خورده پسته هاشو یا نه:Dتا تموم کرد دویید سمته پسته های جوجو دومی .اونم خیلی کند می خورد .چه دورانی بود .بعد بعضی وقتا خودم با دست بهش غذا می دادم اعصابش خورد میشد .می خواست خودش برداره :smile (142):یه عادته دلنشینی هم که داشت این بودکه اگه با دخترا بود رو سرشون می نشست و تکون نمی خورد اگه هم می خواستی بیاریش پایین گاز می گرفت که من بعد فهمیدم چی کار کنم که گاز نگیره.ولی وقتی پیش آقایون بود روی دستشون می نشست .نمی دونم چه فرقی داشت واسش .واسه ما زیاد خوب نبود چون سنگین وزن بود.همین سنگینیش باعث شد دیر پرواز کردن یاد بگیره .من تو رفتارش میدیدم که خیلی ناراحته مخصوصا وقتی دومی اومد خونمون و کاملا پرواز می کرد چون سبک بود .تا چندروز با ما قهر بود .دیدم اینجوری نمیشه .یه صبح پا شدم باهاش تمرین کردم .تمرین قدم برداشتن .اول خوشش نیومد چون بلد نیود بعد که یاد گرفتو من تو هر بار که رو دستم میومد بهش جایزه دادمو با ذوقه زیاد تشویقش کردم خوشش اومد بعد یادش دادم که چطوری پرواز کنه .کلی باهاش تمرین کردم .روحیش عالی شده بود .وقتی میدید واسه کاری که انجام میده اینقدر تشویقش می کتم بیشتر خوشحال می شد .اینجوری شد که یاد گرفت پرواز کنه .من تو کتاب خونده بودم طوطی های سنگین وزن زود اعتماد به نفسشون رو از دست میدن واسه همین باهاشون تمرین قدم برداشتن رو همیشه کار کنید .منم همین کارو کردم و واقعا تاثیرشو دیدم .
2 چیز هم خیلی عصبیش می کرد یکی وقتی دستشویی داشت همه چیزو پرت می کرد.غذا ، اسباب بازی... چون امکان نداشت جایی که داره بازی می کنه و به عنوان قلمرو انتخاب کرده مدفوع کنه .بعد که میبردمش روی روزنامه مدفوع می کرد خیلی سریع .دیگه می دونست کجا باید بره .بعد وقتی کارشو میکرد خوشحال میومد بازی می کرد.یکی هم وقتی می خواست بخوابه .سر ساعته 10 جوجو گاز می گرفت یعنی می خوام برم بخوابم .بعد که میرفتیم تو اتاق سریع می پرید سمته قفس .خودش میرفت تو درم می بست :D.قفسی که نبود اول با همین عشقش به پسته گولش زدم :smile (142):اگه باور کنید الانم که دارم این پستو میزنم گریم گرفته .عکساش دیوونم می کنه .اصلا نگاه نمی کنم .یا حتی فیلمشو :smile (131):منو خواهرم عاشقش بودیم هنوزم با دیدن عکسش میشینیم با هم گریه می کنیم .شما نمیدونید دیگه چی بود .روزه آخر که داشت میرفت تازه یاد گرفته بود سوت بزنه :smile (110)::smile (209)::smile (187):
چقدر این چشمارو بوس دادم:smile (110):
[IMG][IMG].ir/files/keluuwyagpgs2zvmkxwo.jpg[/IMG][/IMG]
اینجا خوابش میومد چون از حوله و درکل هر پارچه ی گرمی خوشش میومد گذاشتمش که اینجا بخوابه .در کل خوابای بعد از ظهرش با حوله بود همیشه .یعنی خوابش که می گرفت خودش میرفت رفت سمته حوله:smile (142):
[IMG][IMG].ir/files/92ygedpbvfogmvs77n83.jpg[/IMG][/IMG]
اینجا هم من خرابکاری کردم :smile (142):فکر می کردم بلد نیست پراشو تمیز کنه و از غلاف درش بیاره کمکش می کردم:Dبعد خرابش کردم پرای بالشو . دوست داداشم گفت اینکارو نکن چه بلایی آوردی سرش:smile (238): .من تازه فهمیدم اشتباه کردم .واسه همین گذاشتم بقیرو خودش تمیز کنه .ولی دیگه خراب شده بود .منم به اولین تو لکیش امیدوار بودم که قراره پرای جدید دربیاره.جوجو منو ببخش مامان :smile (110):.اشتباه کردم .الان دارم میگم بچه ها اگه طوطیه سرنگی اومد دستتون به پراش دست نزنین چون بعد اینجوری میشه:D
[IMG][IMG].ir/files/er5z88c7yxs0pn7jlmq8.jpg[/IMG][/IMG]
قربونه چشماش برم .ببینید چه نازه:smile (142):
[IMG][IMG].ir/files/ujh7rvnngs3cs3crmn1o.jpg[/IMG][/IMG]
[IMG][IMG].ir/files/osfsxfz9vhry7c0vsd2v.jpg[/IMG][/IMG]
[IMG][IMG].ir/files/p5nl1mphrt8fwmm36x4k.jpg[/IMG][/IMG]
[IMG][IMG].ir/files/f5lmg29gkiccy6xsm5op.jpg[/IMG][/IMG]
اینجا هم بعد از غذا خوردن خوابش گرفت :smile (259):
[IMG][IMG].ir/files/hpjlq0fev0umzlj9onfo.jpg[/IMG][/IMG]
عکسای دیگرو بعد میذارم .
اگه عکسا رو نمی تونین ببینین روی عکس کلیک کنید .www رو حذف کنید از آدرس www..ir اونوقت می تونید ببینید.یعنی باید باشه
http://.ir
اگه بازم نتونستید ببینید قول می دم دیگه تو این سایت آپلود نکنم :smile (86):
هيچ مدلي ديده نميشن):
سلام من با حذف wها ميبينم.
خيلي قشنگ بود.
فقط اگه بشه حجم عكسارو كم كنيد خيلي خوبه.
ممنون
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)