سلام راستش یه صبح جمعه با یکی از دوستام قرار گزاشتیم بریم باغ پرندگان خلیج یه دیدی بزنیم و برگردیم اصلا هم نمیخواستیم چیزی بخریم
داشتیم اونجا میچرخیدیم چشمون یه ملنگو رو گرفت ازش خوشمون اومد از نظر رنگ پر ها و فرم بدنش با همه ملنگو ها فرق داشت تو اون شلوغی صاحبش گرفته بود دستشو وایساده بود گوشه دیوار قیمت پرسیدیم گفت طوطی خالی 300 قفس هم 50 رفیقم که خیلی پرنده بازه گفت این طوطی خیلی خوشگله با همه ملنگو ها که دیدم تا حالا فرق داره ولی گرون میگه خلاصه رفتیم کلی چرخیدیم داشتیم میرفتیم بیرون دیدیم طرف هنوز طوطی دستشه داره جمع میکنه بره یه بار دیگه گرفتمش دستم خیلی ازش خوشم اومد به نظرم خاص اومد چون به نمیخاستم پرنده بخرم پول کم اورده بودم با خودم خلاصه بعد یه ربع چک چونه دارو ندار مون رو گزاشتیم رو هم پرنده رو با قفس ش 230 خریدیم
عسل چون روز های اول بود من رو میدید نمیشد نزدیک ش شد ولی پیش صاحبش اصلا این طور نبود من جرعت نداشتم بهش دست بزنم و با دستکش جوشکاری بهش غذا میدادم با این حال از روی دستکش چنان گاز میگرفت که گریه ادم در میومد با کلی صبوری و شکیبایی الان بعد 5 ماه منو قبول کرده و الان در حد چلوندن با هم رفیق شدیم خیلی راحت میگیرمش دستم و نازش میکنم بوسش میکنم کلا ازاده بهش یاد دارم وقتی روی شونمه و یا روی دستم روم کثیفی نکنه
هر جا که باشه بهش بگم بدو برو تو قفس میره سمت قفس ش از یه طناب که از قفس ش اویزونه میگیره میره بالا تو قفس ش خودش بلده در قفس بسته رو باز کنه بیاد بیرون ولی جدیدا بهش یاد دادم تا خودم در قفس رو باز نکردم نیاد بیرون بعضی وقت ها یه غر غری از خودش در میاره ولی حرف نمیزنه کنسرو ذرت و سیب خیلی دوس داره عاشقه شه
طوطی خیلی با مرام و باهوش یه بهش خیلی علاقه پیدا کردم خواستم شما هم ببینیدش
اینم عکس هاش
خوشحال میشم نظری در موردش دارید بدید