مشاعره ی حیواناتی

[nazmi]

گرگ و روباه و خرس و شیر ژیان************با تفنگ و کمند و تیر و کمان

توی ماشین خود سوار شدند ************عازم گردش و شکار شدند

عمران صلاحی

در مرض موت با اشاره دستور ........ خادم او جوجه با به محضر او برد
ابوالعلای معری

[محمد صادق بهمنش]

در مرض موت با اشاره دستور ........ خادم او جوجه با به محضر او برد
ابوالعلای معری

دید مرغی در بیابان تخم مار**********نعره زد : ((زنبیلو وردار و بیار!))

عمران صلاحی

[nasreen5]

دید مرغی در بیابان تخم مار**********نعره زد : ((زنبیلو وردار و بیار!))

عمران صلاحی

روزی اندر سر کار تو کنم جان عزیز
پیش بالای تو باری چو بباید مردن
هیچ شک می نکنم،کآهوی مشکین تتار
شرم دارد ز تو مشکین خط، آهو گردن
سعدی

[nazmi]

دید مرغی در بیابان تخم مار**********نعره زد : ((زنبیلو وردار و بیار!))

عمران صلاحی

رنگ تزوير پيش ما نبود ........ شير سرخيم و افعى سيهيم
حافظ

[nazmi]

روزی اندر سر کار تو کنم جان عزیز
پیش بالای تو باری چو بباید مردن
هیچ شک می نکنم،کآهوی مشکین تتار
شرم دارد ز تو مشکین خط، آهو گردن
سعدی

نخورد شیر نیم خورده سگ ....... ور به سختی بمیرد اندر غار
سعدی

[nasreen5]

نخورد شیر نیم خورده سگ ....... ور به سختی بمیرد اندر غار
سعدی

روان تشنه برآساید از وجود فرات
مرا فرات ز سر بگذشت و تشنه ترم
خوشا هوای گلستان و خواب بستان
اگر نبودی تشویش بلبل سحرم
سعدی

[saeed92129212]

روان تشنه برآساید از وجود فرات
مرا فرات ز سر بگذشت و تشنه ترم
خوشا هوای گلستان و خواب بستان
اگر نبودی تشویش بلبل سحرم
سعدی

مرغ و اسب و بز و گاو و فلک در کارند........بچه جان درس نخوان لیسانسیاش بی کارن

استاد گرانقدر سعید ز

[nanii]

نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل........بنال بلبل بیدل که جای فریاد است
حافظ

[nasreen5]

نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل........بنال بلبل بیدل که جای فریاد است
حافظ

تشنگانت به لب ای چشمه حیوان مردند
چند چون ماهی بر خشک توانند تپید؟
سعدی

[nazmi]

تشنگانت به لب ای چشمه حیوان مردند
چند چون ماهی بر خشک توانند تپید؟
سعدی

دوش مرغی به صبح می*نالید ........ عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
سعدی