دیده بان حقوق حیوانات: در حالی که خیلی از ایرانی*ها فکر می*کنند مردم چین از حشراتی چون سوسک، عقرب و مارمولک و کرم تغذیه می*کنند، واقعیت ماجرا چیز دیگری است و این نوع غذاها هم دیگر در چین منسوخ شده و تنها در محلاتی خاص و به عنوان جاذبه گردشگری می*توان آنها را یافت.
اگر راهی کشور چین باشی و این نخستین*بار هم باشد که از این کشور دیدن می*کنی، یکی از نگرانی*هایی که همان ابتدای راه برایت ایجاد می*شود این است که «با گرسنگی چه کنم!»
بله! هنوز خیلی از ایرانی*ها وقتی می*خواهند درباره غذاهای چینی حرف بزنند از سوسک و عقرب و کِرم و مار و خلاصه خوردنی*هایی از این دست نام می*برند! خیلی که بخواهند تخفیف بدهند، غذاهای دریایی را هم به این منو اضافه می*کنند. البته اینجا هم سعی دارند هیجانش را بیشتر کرده و هشت پا و قورباغه و … را هم حتما نام ببرند.
این ماجرا آنقدر جدی شده است که من افرادی را می*شناسم که حتی به دلیل همین حرف و حدیث*ها و ترس از اینکه در چین غذاهای عجیب و غریب به خوردشان بدهند و آنها هم نفهمند چه خورده*اند و بعدا که بپرسند «این چی بود که خوردیم؟» به آنها بگویند «سوسک»، از رفتن به این کشور زیبا صرف*نظر کرده*اند.
اما حقیقت غذاهای چینی و غذا خوردن در این کشور با آنچه در اذهان عمومی مردم ما جا افتاده است، فرق دارد.
وقتی قرار بود برای یک ماموریت دو هفته*ای به چین بروم، خیلی*ها هشدار می*دادند که با خودت کنسرو و نان ببر تا آنجا از گشنگی تلف نشوی! مراقب باش جانور نخوری یا هر چیزی می*خواهی بخور اول حسابی پرس و جو کن و … ولی همه این حرف*ها بر خبرنگار جماعت تاثیر ندارد؛ چرا که اهل ریسک است و از سوی دیگر حوصله همراه بردن ساک و چمدان*های رنگ و وارنگ هم ندارد؛ چه برسد به اینکه بخواهد با خود غذای دو هفته*اش را ببرد.
خبرنگار که باشی کم کم برایت عادت می*شود در هر شرایط بخوابی، اگر لازم باشد گرسنگی بکشی و خلاصه خود را برای شرایط سخت آماده کنی. البته ماموریتم به چین به دعوت وزارت امور خارجه چین و با هماهنگی وزارت خارجه کشورمان است و قول داده*اند دغدغه غذا را برطرف کنند و هم مشکل حلال و حرام نداشته باشیم، هم غذاهای عجیب و غریب نخوریم.
پایمان که به چین می*رسد، یک پسر جوان چینی که فارسی را با لهجه بسیار شیرین صحبت می*کند و اسم خودش را هم گذاشته است «پیمان»، نقش مترجم را برایمان ایفا می*کند و خیلی طول نمی*کشد که بچه*های گروه با او دوست شده و سوال*هایشان درباره فرهنگ و آداب و رسوم چین را از او می*پرسند.
وقتی یکی از همکاران ما می*پرسد: «راستی شما سوسک و کرم هم می*خورید؟» ، اخم*هایش در هم می*رود و می*گوید «نخیر. ما از این چیزا نمی*خوریم. فقط بعضی از چینیا حشره می*خورن. بیشتر هم برای جذب توریست است».
پیمان که از نسل جدیدی*های چین است، به قول خودش فقط یکبار «جیر جیر» (منظورش جیرجیرک است) خورده و کلا اهل خوردن اینجور غذاها نیست!
تصور ما این است که خیلی راحت می*توانیم غذاهای عجیبی که درباره آنها شنیده*ایم، در اغذیه*فروشی*هایشان پیدا کنیم ولی به این راحتی*ها هم نیست. با کمی پرس و جو متوجه می*شویم که در پکن محله*ای هست که یک خیابان دارد که در آنجا دکه*هایی برپاست که غذاهای به حساب ما نامتعارف می*فروشند.
گرچه برنامه*های سفر کاری بسیار فشرده است و کاسبان شهر هم بعد از ساعت ۲۲ کم کم مغازه*هایشان را تعطیل می*کنند، ولی یک شب می*توانیم خود را به همان محله*ای که مدنظرمان است، برسانیم.
وقتی به سر خیابانی که در آن دکه*های غذافروشی قرار دارد، می*رسیم، شلوغی محل و از سوی دیگر بوی نامطبوعی که به مشام می*رسد وادار به مکثمان می*کند، ولی کنجکاوی بر هر نیروی بازدارنده پیروز است.
به اولین دکه که می*رسیم، آه از نهادم بلند می*شود. بیچاره حیوانات خود را بر سر سیخ*های چوبی کرده و به تماشا گذاشته*اند. اینکه می*گویم به تماشا گذاشته*اند پربیراه نیست؛ چرا که به نظر نمی*رسد هیچ خریداری تمایل به خرید آنها داشته باشد و بیشتر افراد حاضر در محل هم خود چینی*ها هستند که آنها از این خوراکی نمی*خرند.
آنقدر این حیوانات خریدار ندارند که اگر به فروشنده*ها پول بدهی برایت سوسک و عقرب و اسب دریایی و ملخ می*خورند! این هم نوعی جاذبه گردشگری است.
آنچه بیشتر از اینکه به تعجب وادارام کند، خشمگینم می*کند، این است که عقرب*ها را زنده زنده به سیخ کشیده*اند و حیوانات بیچاره در حال دست و پا زدن هستند. اگر قرار باشد مشتری یکی از سیخ*های عقرب باشی، همانطور زنده زنده حیوانات بی*گناه را در روغن داغ می*گذارند تا هم جان بدهند هم برشته شوند! وحشتناک است.
نمونه*ای از عقرب*ها و اسب*های دریایی آماده سرخ*شدن؛ عقرب*ها زنده زنده به سیخ کشیده شده*اند
وقتی چشمم به اسب*های دریایی (اسب ماهی) که آنها هم بر سیخ شده*اند، می*افتد سعی می*کنم از فروشنده بپرسم شما چطور یکی از گونه*های زیستی در حال انقراض را اینگونه می*کشید و می*خورید؟ می*گوید: اینها پرورشی هستند.
به راستی اگر در چین اسب دریایی پرورش می*دهند و می*خورند، چرا باید هنوز نگران انقراض اینگونه جانوری بود؟ البته یکی از دلایل صید اسب*های دریایی خاصیت دارویی و درمانی آنهاست که این انگیزه برای کشتن آنها، معقول*تر به نظر می*رسد.
یکی دیگر از جانداران دریایی که به عنوان غذا فروخته می*شود، ستاره دریایی است. ستاره*های سیخ* کشیده شده دست و پایشان آویزان است و خدا می*داند که زنده*اند یا مرده! ستاره و اسب دریایی نسبت به عقرب*ها در اقلیت هستند و کمیاب بودنشان باعث شده که کمتر هم برای فروش در مقام یک غذا از آنها استفاده کنند.
ستاره*های دریایی با دست و پاهای آویزان به شما لبخند نمی*زنند!
بیشتر ازدحام محله از مردم چین است و توریست*ها در اقلیت هستند و از آنجا که نمی*بینم کسی در حال خوردن اینجور غذاها باشد، بیشتر مطمئن می*شوم که اینگونه غذاها دیگر بین خود چینی*ها طرفدار ندارد و حتی خودشان هم به عنوان یک سرگرمی با آن برخورد می*کنند و در آن سوی خیابان مغازه*های مک*دونالد و کی. اف. سی مشتریان واقعی*تری دارد.
مغازه*داران که خودشان می*دانند حشرات و اسب*ها و ستاره*های دریایی*شان چندان طرفدار ندارند، زرنگی کرده و گوشت*هایی را به سیخ کرده و روی آتش گذاشته*اند. ما که قرار نیست از این گوشت*ها که می*گویند مرغ است هم بخوریم، ولی مردم از آنها استقبال می*کنند و می*شود گفت غالب افرادی که می*خواهند از این دکه*ها چیزی برای خوردن بخرند، سراغ همین گوشت*های مرغ می*روند.
فروش مرغ سرخ*شده باعث شده که اگر غریبه باشی در نگاه اول فکر کنی کسب و کار فروش غذاهای عجیب و غریب در این خیابان چه رونقی دارد! ولی واقعیت چیز دیگری است.
این مرد چینی در حال خوردن مرغ است
به هر حال چینی*ها به این موضوع واقفند که در بیرون مرزهای کشورشان درباره نوع غذایی که می*خورند و به ویژه خوردن حشرات، حرف و حدیث*های زیادی به گوش می*رسد و آنها هم از این مساله به عنوان یک فرصت گردشگری استفاده کرده*اند.
البته وقتی می*پرسم که چینی*های سن و سال*دار و یا ساکنان روستاها میانه*شان با این نوع غذاها چگونه است؟ اینگونه پاسخ می*شنوم که نسل*های قدیمی و روستایی*ها بیشتر از این نوع غذاها استفاده می*کنند و داشتن خواص درمانی عامل مهمی برای خوردن اینگونه خوراکی*هاست.
در حالی که کم کم سعی می*کنم با ماجرای عقرب*های زنده به*سیخ*شده و اسب*ها و ستاره*های دریایی و از سوی دیگر با کثیفی و بوی نامطبوع محیط کنار بیایم، چشمم به کاسه*هایی می*افتد که چیزی شبیه سیراب – شیردان و پاچه خودمان در آنها قرار دارد و مرد فروشنده در حال خالی کردن آب داخل آنهاست.
آنچه در کاسه*ها به چشم می*خورد، پاهای قطعه قطعه شده هشت*پاست که آنها را پخته*اند و شبیه همان سیراب – شیردان خودمان می*خورند! اصلا فکرش را هم نمی*توانم بکنم که همچین غذایی را بخورم، ولی چینی*ها آن را دوست دارند. تازگی*ها در کشور خودمان هم هشت*پا در برخی رستوران*ها سرو می*شود، ولی نوع پخت آن خیلی با آنچه اینجا به فروش می*رسد، فرق دارد.
مرد فروشنده در حال خالی کردن آب از کاسه*های هشت*پای پخته *شده است
وقتی می*خواهم در ذهنم درباره سلیقه غذایی چینی*ها قضاوت منفی داشته باشم، یادم می*افتد که در کشور خودم هم خیلی*ها طرفدار پر و پا قرص کله پاچه و سیراب شیردان هستند و خیلی از خارجی*ها وقتی صحنه کله گوسفند پخته*شده را در کله*پزی*های ایران می*بینند، حالشان دگرگون می*شود.
به هر حال هر ملتی ذائقه غذایی خاص خود را دارد و باید به عنوان بخشی از فرهنگ و آداب و سنن آن منطقه مورد احترام قرار گیرد.
کمی آن سوتر پاهای هشت*پا را بریده و به سیخ کرده*اند و اگر بخواهی برایت سرخ می*کنند. یکی از مهم*ترین مشکلاتی که نمی*گذارد تصور خوردن این غذاها را هم بکنی، رعایت نکردن بهداشت است؛ وگرنه همین هشت*پای سرخ*شده را در رستوران*های تهران خیلی شیک سرو می*کنند و ما برای خوردن آن پول* زیادی هم پرداخت می*کنیم.
در این محله قیمت غذاها پایین است و البته کیفیت بهداشتی آن هم پایین.
هشت*پاهای به سیخ*شده در انتظار خریدار
از قدیم شنیده*ایم که زهر عقرب خواص دارویی زیادی دارد و لابد چینی*ها خیلی بیشتر از همه مردم جهان به این شنیده باور دارند؛ چرا که خیلی بیشتر از دیگر حشرات، عقرب*ها را می*خورند. در خیابانی که به سر می*بریم در هر دکه*ای عقرب سیخ*شده دیده می**شود و غالبا هم با دو جور عقرب روبه*رو می*شوی؛ عقرب*هایی که کوچک هستند و طلایی رنگ و عقرب*هایی که بزرگ*اند و سیاه*.
شاید در هیچ حالتی برای دسته*ای از عقرب*های سیاه که در فاصله نیم سانتی*متری*ام قرار داشته باشند، احساس دلسوزی نکنم جز در این حالت که شکم آنها را سوراخ کرده و یک چوب از وسطش رد کرده*اند و حیوان نیمه*جان معلوم نیست چه سرنوشتی خواهد داشت.
عقرب*های سیاه در همه دکه*های اغذیه*فروشی دیده می*شوند
حتی معلوم نیست که خریداری حاضر شود آنها را بخرد و بخورد و اگر کسی آنها را نخورد لابد به سطل آشغال ریخته می*شوند. به هر حال اینجا چین است؛ با جمعیت یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون نفر که از قدیم یکی از پرجمعیت*ترین کشورهای جهان بوده است و اگر قرار باشد شکم این جمعیت سیر شود، شاید روزی ناگزیر شوند، حشرات را هم بخورند، گرچه انگیزه اصلی خوردن این دسته از جانوران در چین و کشورهایی از این دست، از گذشته تا امروز خواص درمانی آنها بوده است.
و آنچه می*خواهم در ادامه گزارش شما را با آن مواجه کنم، هیجان*انگیزترین بخش ماجرا خواهد بود. ابتدا عکس آن را مشاهده کنید.
بفرمایید مارمولک و کرم ابریشم!
بله! آنچه در گوشه راست تصویر می*بینید مارمولک است؛نوع خاصی از مارمولک که پشتش خالدار است و حتما به وقت حیات خیلی زیبا بوده است.
من که هرگز حاضر نیستم این غذا را مزه بکنم،ولی واقعا این پوست و استخوان؛ بعید است استخوان چندانی هم داشته باشد، چه چیز دندان*گیری دارد و کجای دل آدم را می*گیرد؟! بعید هم به نظر می*رسد آنقدر خوشمزه باشد که برای طعم لذیذش به عنوان غذا انتخاب شده باشد.
فروشنده*ها هم دیگر توجیهی برای فروش مارمولک به عنوان غذا ندارند.
ولی در همان سمت راست تصویر و زیر پای ستاره*های دریایی، شما با حیوانی کرم*مانند رو به رو هستید که می*گویند کرم ابریشم است. حالا اینکه کرم ابریشم که هدف اصلی خلقت آن تولید رشته*های ابریشم است و فوقش اینکه پروانه شود و سر از طبیعت درآورد، چرا حالا به سیخ شده و قرار است به عنوان غذا خورده شود، خودش علامت سوال بزرگی است.
خیلی از این جانورها را خام خام هم می خورند که قضیه را از آنچه اول دیده*ایم، هم بدتر می*کند، واقعا کرم سرخ*کرده بهتر است یا خام؟
تنوع غذایی چینی*ها در حوزه حشرات به آنچه تا الان دیده*اید، خلاصه نمی*شود. ملخ*ها و جیرجیرک*ها و نوعی سوسک هم توسط آنها خورده می*شود؛ باز هم باید تاکید کنم که غذاهای نامتعارف خوراک غالب چینی*ها نیست و به ویژه نسل جدیدشان میانه*ای با آنها ندارند.
تنوع غذا با عقرب، ملخ و نوعی سوسک تکمیل می*شود
در سمت چپ تصویر سوسک*هایی دیده می*شود که با وجود سوال*هایی که پرسیدیم مشخص نشد نام علمی آن چیست و چه معادلی باید برای آن در فارسی استفاده کرد. آنچه فروشنده*ها می*گفتند جیرجیرک را در ذهن تداعی می*کرد.
البته در مناطقی از چین که پوشش درخت*ها بیشتر است، صدای زیبایی از لابه*لای درختان به گوش می*رسد که کسانی که به دیوار چین رفته*اند، حتما این صدا را به وضوح شنیده*اند. این صدا از سوی یک حشره تولید می*شود که وقتی صدای یکی قطع می*شود، دیگری همان نت را ادامه می*دهد.
از آنجا که توانسته بودم یکی از این حشرات را در دیوار چین ببینم به نظرم حشره*ای که به عنوان خوردنی استفاده می*شود با آوازه*خوان دیوار چین یکی است.
سوسکی که نام آن را آوازه*خوان دیوار چین گذاشته*ام
هزارپا هم یکی دیگر از حشراتی است که در گشت و گذارم در «خیابان غذاهای عجیب و غریب» با آن رو به رو می*شوم. گویا غذای مرسومی نیست؛ چون تنها یک دکه هزار پا دارد و لابد خیلی خوش*شانس بوده*ام که قبل از تمام شدن آن موفق به دیدارش شده*ام.
کافی بود چند دقیقه دیرتر برسم تا همین سه سیخ هزار پا هم تمام شود. گویا هزارپاها از آن غذاهایی هستند که باید سرخ شوند.
هنوز نتوانسته*ام با این موضوع کنار بیایم که یک کرم را با همان کله و دم و پاهایش گاز بزنم و بخورم. یک نفر هم این اطراف نیست که مشغول خوردن هزارپا باشد تا درباره طعمش سوال کنم، فروشنده*ها هم که همگی از محصولشان تعریف می*کنند.
سه سیخ هزار پا در کنار سوسک*ها دیده می*شود
فکر می*کنم همه دکه*های غذافروشی را یک به یک سر زده و از هر نوع غذای عجیب و غریبی عکس گرفته و پرس و جو کرده*ام.
یک نکته که شاید به نظر کم*اهمیت بیاید، ولی برای خودم جالب بوده، این است که سیخ*ها را داخل گل کلم فرو کرده*اند و بعدا این گل کلم*ها را دور می*اندازند. البته جعبه*های چوبی که سوراخ*هایی برای سیخ در آنها تعبیه شده نیز به عنوان پایه استفاده می*شوند.
در کنار این غذاها که بوی چندان دلچسبی هم ندارند، سیخ*های دیگری هم دیده می*شود که خوردنی*هایی گرد و رنگی به آنها وصل شده و اتفاقا بوی خوبی هم دارند.
اینها میوه*هایی هستند که با لفافی از شکر پوشانده شده و سرخ می*شوند که بوی خوش هم از شکر تفت*داده شده است. خیلی علاقمند هستم یکی از آنها را امتحان کنم، ولی یک ساعت و نیم دیدن صحنه*هایی که شرح آن گفته شد دیگر اشتهایی باقی نگذاشته است.
این میوه*ها طرفداران زیادی دارد و توریست*ها هم از آن استقبال می*کنند. به هر حال هم ظاهرشان هم بویشان خوب است هم اینکه می*دانی چه چیزی می*خوری.
خیابان را یک*بار تا انتها رفته و بار دیگر به نقطه آغاز رسیده*ام. سر خیابان دو گاری به چشم می*خورد که یکی میوه می*فروشد و دیگری سیب*زمینی سرخ*کرده.
سیب*زمینی هم نوعی غذاست که تنوری آن را در خیابان*هایشان می*فروشند و این یکی دیگر با آنچه ایرانی*ها می*خورند تفاوت چندانی ندارد.
نوعی تنور قابل حمل با گاری برای سرخ کردن سیب*زمینی
سیب*زمینی*هایی که این فروشنده سرخ می*کند، خیلی بزرگ هستند و بیشتر به چغندر شباهت دارد.
میوه*هایشان هم اگرچه با انواع میوه*های ما بعضا تفاوت دارد، ولی بالاخره میوه است و قابل خوردن و لذت بردن. در ۱۲ روزی که در شهرهای مختلف چین به سر بردم در پایان هر وعده غذایی برایمان میوه سرو کردند و کلا به خوردن سبزیجات و میوه اهمیت زیادی می*دهند.
در همه غذاهایشان سبزیجات به کار می*رود و علاقه زیادی به غذاهای آب*پز و پخته دارند. برخلاف ایرانی*ها با سرخ*کردنی*ها و گوشت چهارپایان میانه چندانی ندارند و غذاهای دریایی عمده غذایشان است.
مصرف سبزی و میوه*جات در چین بالاست
چینی*ها به دلیل مصرف درست غذا، پرهیز از سرخ*کردنی*ها، توجه به سبزیجات و میوه*ها و انواع غذاهای دریایی، کم*نمک بودن غذاها و … سلامت و طول عمر خود را تضمین می*کنند. در چین به ندرت با فرد چاق روبه*رو می*شویم و تشخیص سن واقعی آنها نیز دشوار است.
به اعتقاد خودشان پوست*های شفاف و سالم و دیر پیر شدنشان مرهون نوع غذایی*شان است و به ما ایرانی*ها که به شدت غذاهای چرب و شیرین و سرخ*کردنی دوست داریم، توصیه می*کنند ماهی و سبزیجات بخوریم.
آنچه در این گزارش آمد، تنها تصویری از برخی عادات غذایی چینی*ها بود که اتفاقا این بخش از آن در کشور ما پررنگ جلوه کرده و بعضا از حقیقت هم فاصله گرفته است. آنچه به طور غالب به عنوان غذا از سوی چینی*ها مصرف می*شود نه سوسک است، نه ملخ و نه هیچ چیز عجیب و غریب دیگری، ولی آنها به شدت به غذاهای دریایی علاقه دارند و این روزها هم که فست*فودها چینی*های جوان را که زندگی*شان وقف کار است، به خود جلب کرده است.
منبع: مهر